
رفتي ولي گمان نكني بي تو مانده ام
زيرا نهال مهر تو در دل نشانده ام
اينجا تمام ياد تو مانند آبشار
سر ريز ميشود به سراپاي مانده ام
اوراق خط نوشته انبوه نامه هات
دارد سفيد ميشود از بس كه خوانده ام
اما كتاب الفت مان زود بسته شد
افسوس فصل آخر آنرا نخوانده ام
گرد هوس نگشته،تو تر دامنم مبين
گرد هوس ز دامن تقوي تكانده ام
مي بينمت ز دور كه دلواپس مني
من هم چه اشكها به هوايت فشانده ام
راهي كه باز كرده غمت،را به سوي دل
آسوده ام كه ديده به اين ره دوانده ام
«استاد شريفي»
|